قصه گویی در کلاس دوم ابتدایی و قصه یاران قصه گویی شد این قصه قصه پیرمردی هست که باغی داره و خورشید همیشه به باغش می تابه یک روز میره باغش و میبینه که خورشید پشت ابر هست میگه سلام بر تو ای خورشید پشت ابر زیبا چرا پشت ابری؟ زندگی درختان و گل ها همه به تو بستگی دارد. اگر تو پشت ابر باشی همه پژمرده می شوند. خورشید پشت ابر جواب سلام پیرمرد را داد و گفت: برای این که کسی به من توجه نمی کند. هیچ کس رویش به سمت نیست پیرمرد میره و میگرده کل دنیا رو و تخم گل آفتاب گردانها رو جمع میکنه و میاره میکاره در باغش به اونها میرسه تا اینکه اون گلها بزرگ میشن و به خورشید نگاه میکنند و بقیه گلهام به تبعیت از اونها به رو به خورشید میکنند

 

 

خورشید ,باغش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

valentingys900 Homepage ماشینهای ساختمان و راه سازی دات نیوز | اخبار فیلم و سریال برترین پایگاه آپدیت لایسنس جدید نود 32 نگاه آینده iranmehr comany عشق شیرین پارسی Rahkan SEO